نگارش هشتم -

درس 3 نگارش هشتم

....

نگارش هشتم. درس 3 نگارش هشتم

ضرب‌المثل درباره کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد

تبلیغات

کلیک کن و با یک ویدئو دو ساعته هر امتحانی رو ۲۰ بگیر!

جواب ها

جواب معرکه

raha

نگارش هشتم

سلام تاج یادت نره 🥰🥹🥑

true blue

نگارش هشتم

(از گوگل نیست) **انشا درباره کلاغ که میخواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد و راه رفتن خودش را فراموش کرد** در دنیای حیوانات، هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند که آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند. این ویژگی‌ها نه تنها بر نحوه‌ی زندگی آن‌ها تاثیر می‌گذارد، بلکه برایشان شخصیت و هویت خاصی می‌سازد. یکی از این ویژگی‌ها، راه رفتن یا حرکت کردن حیوانات است که در دنیای طبیعی بسیار مهم و پرمعناست. در این انشا، داستانی از یک کلاغ روایت می‌کنم که تصمیم گرفت راه رفتن کبک را یاد بگیرد، اما در این مسیر چیزی فراتر از آنچه انتظار داشت، برایش پیش آمد. روزی روزگاری، در یکی از جنگل‌های سرسبز، کلاغی زندگی می‌کرد که همیشه به راه رفتن کبک‌ها نگاه می‌کرد و از آن خوشش می‌آمد. کبک‌ها در مقایسه با سایر پرندگان، حرکت آرام و ظریف‌تری داشتند. آن‌ها وقتی راه می‌رفتند، پایشان را با دقت و آرامی روی زمین می‌گذاشتند، گویی که در حال رقصیدن در میان طبیعت هستند. کلاغ همیشه فکر می‌کرد که اگر او هم بتواند مثل کبک‌ها راه برود، چه قدر زیبایی‌اش بیشتر می‌شود. او تصور می‌کرد که با یاد گرفتن این حرکت، می‌تواند به پرندگان دیگر نشان دهد که چقدر توانمند و زیباست. یک روز، کلاغ تصمیم گرفت که راه رفتن کبک را بیاموزد. او روزها و شب‌ها در کنار کبک‌ها می‌نشست و تلاش می‌کرد که حرکات آن‌ها را دقیقاً تقلید کند. گاهی پایش را به آرامی بر زمین می‌گذاشت و گاهی دیگر مانند کبک‌ها پاهایش را در یک جهت می‌چرخاند. اما با هر بار تلاش، احساس می‌کرد که چیزی کم دارد. حرکاتش هنوز ناهماهنگ و عجیب به نظر می‌رسید. کلاغ که از این وضعیت ناامید شده بود، تصمیم گرفت از کبک‌ها کمک بگیرد. کبک‌ها به او گفتند که هر کس باید راه رفتن خود را پیدا کند و هیچ‌گاه نباید سعی کند ویژگی‌های دیگران را به تقلید درآورد. به گفته‌ی کبک‌ها، هر حیوان و هر پرنده‌ای ویژگی خاص خود را دارد که باید آن را بپذیرد و به آن افتخار کند. کلاغ به حرف‌های کبک‌ها گوش داد و تصمیم گرفت که دیگر تلاش نکند راه رفتن کبک‌ها را کپی کند. اما در این میان اتفاق عجیبی افتاد. وقتی کلاغ دوباره به راه رفتن طبیعی خودش برگشت، متوجه شد که نه تنها چیزی را فراموش نکرده، بلکه راه رفتن خودش زیبا و خاص‌تر از همیشه شده است. او دیگر نگران تقلید از دیگران نبود و با اعتماد به نفس به راه رفتن خود ادامه داد. از آن به بعد، کلاغ فهمید که زیبایی در اصالت و بودن خود است و هیچ نیازی به تقلید از دیگران ندارد. این داستان، درسی به ما می‌دهد که هر فردی باید به ویژگی‌های منحصر به فرد خود افتخار کند. گاهی اوقات تلاش برای شبیه شدن به دیگران می‌تواند باعث شود که ویژگی‌های خاص خود را از دست بدهیم. باید یاد بگیریم که خودمان باشیم و از آنچه که داریم، بهره ببریم. مثل کلاغ که در نهایت فهمید که راه رفتن خود او نیز می‌تواند زیبا و بی‌نظیر باشد. این داستان نه تنها برای حیوانات بلکه برای ما انسان‌ها نیز آموزنده است. هر فردی در زندگی خود با مشکلاتی روبرو می‌شود و گاهی ممکن است بخواهد شبیه دیگران شود تا به موفقیت برسد، اما در نهایت این اصالت و ویژگی‌های فردی است که باعث می‌شود هر کس خاص و منحصر به فرد باشد. در زندگی، مهم‌ترین چیز این است که به خودمان باور داشته باشیم و بدانیم که هیچ چیز به اندازه اصالت خودمان ارزش ندارد. ---

سوالات مشابه